وبر به خوبی به نامعلوم بودن پایان جامعه ای که متجددان توصیه میکنند ( پیشرفت خطی پایان ناپیدا) اشاره میکند و سوالاتی عمیق مطرح میکند و از پوچی عمیق بشریت علم زده آینده سخن می راند.
ماکس وبر (1864-1920) در کتاب "اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری" به رخت بربستن دین از جامعه اشاره می کند:
" امروزه دیگر روح پرهیز و زهد دینی از قفس گریخته است-اما آیا برای همیشه؟ چه کسی می داند."
و در ادامه به پیش بینی آینده ی جامعه ی بی دین شده ی سرمایه داری می پردازد و می گوید:
"هنوز کسی نمی داند که در آینده چه چیزی در قفس جای خواهد گرفت، و معلوم نیست که آیا در پایان این فرآیند غول آسا پیامبرانی کاملا جدید ظهور خواهند کرد ، یا یک دوره نوزایی نیرومند افکار و آرمان های کهن پدیدار خواهد شد و یا نیز - در صورتی که هیچ یک از این ها روی ندهد- یک تحجر مکانیکی آراسته به نوعی تکبر تشنج آور پدید خواهد آمد. به هر صورت چه بسا برای آخرین انسان های این رشد مدنیت، کلمات زیر شکل حقیقت به خود گیرند:
متخصصان بی الهام و شهوت پرستان بدون قلب که به چنان درجه ای از پوچی رسیده اند که تاکنون تمدن انسانی هیچ گاه تا این حد نرسیده بود."
ماکس وبر،اخلاق پروتسنانی و روح سرمایه داری،ترجمه مرتضی ثاقب فر،نشر جامی1388، ص144و145
آیا پیش بینی ماکس وبر تحقق نیافته است؟
آنهایی که می گویند در مسیر داروینی پیشرفت باید قدم گذاشت تا تحولات آینده را تعیین کند چه پاسخی به پوچی روزهای مردمانی که به دنبال آنهایند می دهند و درد روزمرگی و بی آرمانیشان را چگونه مرهم می نهند؟
آنها را تحقیر نمی کنم، حرفم این است که اگر نمی دانید به نادانی خود از انتهای این مسیر اعتراف کنید و نگویید "این مسیر ساده دست یافتنی است هر چند پایان ناپیدا" یا "این مسیری است که همگان رفته اند و تنها مسسیر حرکت است؟"
- ۹۴/۰۶/۰۷