توسعه و معماریِ معیوب وجود انسان
"ساختمان
انسان سه طبقه یا حداکثر چهار طبقه است. از بالا شروع می شود و بالاترین
طبقه ساختمان واقعی شخصیت انسان، عقاید و افکار انسان است. بعد از آن طبقه
اخلاق انسان است. طبقه سوم نیّات انسان است. طبقه چهارم هم رفتار انسان
است. در یک ساختمان چهار طبقه، طبقات کاملا با هم مرتبطند. البته در اینجا
ارتباطشان بسیار قوی تر است.
اگر عقاید انسان صحیح و دقیق و قرص و مستحکم
باشد، حتما بقیه طبقات درست است. یعنی اگر من حسود هستم حتما یک مشکل
اعتقادی دارم. اگر مشکل اعتقادی نداشتم، امکان حسادت نبود. اگر من بخیلم،
حتما یک مشکل اعتقادی دارم. اگر کسی هیچ مشکل اعتقادی ندارد، امکان اینکه
بخل بورزد وجود ندارد. خب اگر من بخل ندارم و حسود نیستم و... چرا نیت بد
کنم؟ اصلا فرضش وجود ندارد. چرا نیت بد کنم؟ تمام نیّات انسان از صفات
انسان و از اخلاق او ناشی می شود. در مرحله سوم و چهارم چرا دست کسی کج می
شود؟ زیرا در اعتقاداتش مشکلی دارد. چرا زبان کسی کج می شود و غیبت مردم را
می کند؟ زیرا فرضا فکر می کند باید فلان آدم را خراب کند.
چرا فکر می کند
باید فلان آدم را خراب کند؟ زیرا در اعتقاداتش مشکل اساسی دارد. اینجا
پیوستگی بسیار قوی است. ممکن نیست من یک مشکل عملی داشته باشم که ارتباطی
با اعتقاداتم نداشته باشد. یک عمل درست انجام دهم و ارتباطی با اعتقاداتم
نداشته باشد. به صورت بسیار نزدیک با هم مرتبط اند. اگر اینگونه است من
چکار کنم؟ زمانی که من به این عالم می آیم با یک ساختمان کامل نمی آیم". (قسمتی از جلسه اخلاق آیت الله جاودان، 7 / 5 / 1390)
سوال این است که ارتباط توسعه با تکمیل ساختمان انسان چیست؟ آیا مسیر فعلی توسعه به من در جهت اصلاح طبقه اخلاق کمک میکند؟
اجازه بدهید مثال بزنم. بسیاری از دردهای ما در زندگی ناشی از اخلاقمان است؛ مثلا رقابت و حسادت. تا زمانی که این اخلاق را داریم مدام درگیر محیط و اطراف هستیم و به دنبال یک مسیر برای رقابت کردن با اطرافیان؛ گاهی مسئله می شود درآمد و پول بیشتر و گاهی زیبایی بهتر. به خاطر آن مسئله اخلاقی مدتها درگیریم و نهایتا بعد از پیروزی در این رقایت هیچ به دست نیاورده ایم. اما چون آن طبقه از وجود توسعه نیافته و بیماری حسد همچنان هست، موضوعی دیگر آغاز می شود و روزهایمان به همین حسادت ها و رقابت ها در مسیری نامعلوم و بی ثمر می گذرد.
باید توجه کنیم که حسادت ممکن است به عمل منجر نشود؛ مثلا خبری از زخم زبان یا تخریب رقیب نباشد (به بیان دیگر خرابی طبقه اخلاق به طبقه عمل سرایت نکند) اما خرابی اخلاق در درون هست و این می تواند همه معنای زندگی را بگیرد و مسیر رشد و آزادگی را مختل کند.
سخن آخر اینکه آن مسیر توسعه که بی توجه به اینها نسخه ای پیشنهاد میکند که در ان رذیلت های فردی اخلاقی ممدوح است ( و ادعا می شود که با ایجاد درامد بیشتر از محل رذیلت های فردی فضیلت های جمعی ایجاد می شود) می تواند انسان را به آزادگی و کمال برساند؟ آیا انسان را در پست ترین طبقات وجودش به حصار نمی کشد؟ آیا می توان دل به این مسیر مخرب خوش کرد و عمر( فردی و اجتماعی) را در یک ساختمان معیوب سپری کرد و با ویرانه ای از عمل و خلق و اعتقاد، راهی دیار آخرت شد؟؛ آنجا که با این طبقات معیوب، روبه رو هستیم و نمی توان با بازی ها و سرگرمی های روزمره چشم بر این خرابی بست.